English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (7556 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
repose U اسودگی استراحت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
vacations U اسودگی
comfort U اسودگی
disembarrassment U اسودگی
relief U اسودگی
comforted U اسودگی
comforting U اسودگی
comforts U اسودگی
vacation U اسودگی
easefully U به اسودگی
leisure U اسودگی
convenience U اسودگی
conveniences U اسودگی
peace of mind U اسودگی خاطر
leisure time U زمان اسودگی
tranquillity U ارامش اسودگی
tranquility U ارامش اسودگی
ease U اسودگی راحت کردن
eased U اسودگی راحت کردن
eases U اسودگی راحت کردن
composedness U ارامی- ارامش- اسودگی
easing U اسودگی راحت کردن
composedly U به ارامی- به اسودگی- بااسایش خاطر
heart sease U اسایش قلب اسودگی خاطر
rehabilitation U استراحت
idlest U استراحت
vacation U استراحت
recumbency U استراحت
idles U استراحت
idled U استراحت
idle U استراحت
bye U استراحت
byes U استراحت
vacations U استراحت
breather U استراحت
breathers U استراحت
relaxation U استراحت
yasme U استراحت
rests U استراحت
rest U استراحت
to pause U استراحت کردن
calm down <idiom> U استراحت کردن
binnacle U استراحت پزشکی
meal break U استراحت ناهار
go to rest U استراحت کردن
electrode bias U ولتاژ استراحت
idle period U دوره استراحت
sick leave U استراحت بیماری
lie by U استراحت کردن
quiescent current U جریان استراحت
surcease U پایان استراحت
quiescent point U نقطه استراحت
relief interval U استراحت متناوب
relief time U زمان استراحت
resting potential U پتانسیل استراحت
rest period U دوره استراحت
to go to roost U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
respite _ U فاصله استراحت
to take one's rest U استراحت کردن
to rest on one's oars U استراحت کردن
lie off U استراحت کردن
lie up U استراحت کردن
nooning U استراحت نیمروز
outstretch U استراحت کردن
to rest oneself U استراحت کردن
to repose oneself U استراحت کردن
rest cure U معالجه با استراحت
lie down U استراحت کردن
unbuckled U استراحت کردن
unbuckling U استراحت کردن
unbuckle U استراحت کردن
rests U محل استراحت
lie down U استراحت کوتاه
lie-down U استراحت کردن
unbuckles U استراحت کردن
lie-down U استراحت کوتاه
rests U استراحت کردن
rest U محل استراحت
rest U استراحت کردن
parlor car U سالن استراحت قطار
respite U استراحت تمدید مدت
work relief U استراحت توام با کار
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
to rest up U استراحت کامل کردن
eases U سهولت استراحت رسایی
easing U سهولت استراحت رسایی
eased U سهولت استراحت رسایی
ease U سهولت استراحت رسایی
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
zazen U پایان استراحت نشسته
jump suit U لباس خانه و استراحت
jump suits U لباس خانه و استراحت
rest up U استراحت کامل کردن
lair U محل استراحت جانور
rests U تکیه گاه استراحت
lairs U محل استراحت جانور
retires U استراحتگاه استراحت کردن
Zen U استراحت بحالت نشسته
rest U تکیه گاه استراحت
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
rest U استراحت کردن بالشتک
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
work ratio U نسبت کار به استراحت
mass practice U تمرین بدون استراحت
retire U استراحتگاه استراحت کردن
rests U استراحت کردن بالشتک
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
lounging U محل استراحت ولم دادن
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
lounged U محل استراحت ولم دادن
lounge U محل استراحت ولم دادن
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
lounges U محل استراحت ولم دادن
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
roundest U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
lair U گل الود کردن استراحت کردن
lairs U گل الود کردن استراحت کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com